تو که نیستی تا هر صبح با تو چشم باز کنم نوازشت کنم و بوسه ای بر چشمان
خواب آلودت بزنم دفترم را بر میدارم نامت را می بوسم چندین بار صدایت میزنم
چشمهایت را نیمه باز بر من میدوزی و وای هر روز صبح عشق چه زیباست
و زندگی شروع میشود
:: برچسبها:
دلنوشته چشمان بی فروغ,
|